همين چند وقت پيش جايي رفته بودم که يک راننده وانت نيسان من را شناخت و چون پرسپوليسي بود، بدترين الفاظ را نثارم کرد؛ دعوا کرديم و من کتکش زدم. نامه دادگاهش درِ خانهمان آمد.اما اين منم که کم نميآورم.
به گزارش" حوادث دات نت"مهدي هاشمي نسب را از جهت "ياغي بودن" با مجتبي محرمي مقايسه مي كنند. بعضي ها حتي پا را از اين هم فراتر مي گذارند و مي گويند او "ياغي ترين" و "جنجالي ترين" بازيكن تاريخ فوتبال ايران است.
به هر حال روزي،روزگاري نه خيلي دور او با 100 ميليون در انتقالي جنجالي از پرسپوليس به استقلال رفت و اين انتقال حاشيه هاي فراواني برايش داشت.
حاشيه هاي بعضا تلخي كه شنيدن آنها مايه تاسف است. اينكه برخي طرفداران پرسپوليس مادرو برادرش را به طرز وحشتناكي كتك زدند. اينكه انواع و اقسام فحش هاي ركيك نثارش شد و...
آنچه در ادامه مي خوانيد بازنشري است از گفت و گوي جنجالي و جالب مهدي هاشمي نسب.
مهدي هاشمي نسب استقلالي است
من استقلالي ام.استقلالي خداحافظي کرده ام و استقلالي مي ميرم.
دندان هاي خواهرم را شكستم!
من بچه بودم، خواهرم استقلالي بود و من پرسپوليسي. در يکي از داربيها با هم کريخواني داشتيم. پرسپوليس به استقلال باخت و من از داغ دل، خواهرم را آنقدر کتک زدم که دندانهايش شکست.
گلي كه به اندازه 4 گل مي ارزد!
يک گل زده ام به اندازه همه آن چهار گل مي ارزد.برويد از استقلالي ها بپرسيد.از پرسپوليسي ها هم بپرسيد.آن گل چهار گب بيشتر زير زبانشان مزه کرده؟يا آن گلي به پرسپوليس زدم بيشتر ناراحتشان کرده... اصلا بگذاريد ماجرا را تمام کنم.پرسپوليس در وجود من مرده
رفتن من به استقلال، به هيچ بنيبشري ربط ندارد
من يک سوال دارم.چطور ميشود در جام باشگاههاي آسيا، پرسپوليس در دو بازي، به دو تساوي صفر بر صفر ميرسد و در بازي آخر مرحله مقدماتي، تنها در صورتي به چهار تيم نهايي صعود ميکند که بازي را ببرد، اما بازي تا دقيقه 75، صفر بر صفر بود و پرسپوليسِ در آستانه حذف است. مهدي هاشمينسب در دقيقه 70 گل پيروزيبخش و صعود پرسپوليس را در بازي سوم به ثمر ميرساند و بعد کنار گذاشته مي شود؟
من به خاطر اين رفتارها به استقلال رفتم، اصلا به هيچ بنيبشري ربط ندارد. من قراردادم به پايان رسيد و به استقلال رفتم.همين.
ماجراي آن گل عجيب
کار آن بالايي بود.شما فقط به اين نکته مهم توجه کن.احمد عابدزاده در تمام طول عمر بازيگرياش، حتي در بازياي که ما همراه با پرسپوليس، در کره جنوبي بوديم و هوا به شدت باراني بود، سُر نخورد، اما آن روز سُر خورد؛ ميدانيد چرا؟ چون افشين ايستاد و وقتي توپ را ارسال کردند، احمد عابدزاده به سمت من آمد و با صداي بلند گفت: «منم!» به همين دليل افشين ايستاد. احمد پايش سر خورد و من با سر به توپ ضربه زدم و توپ به گل تبديل شد. از وقتي توپ به تور خورد و ورزشگاه منفجر شد، ديگر هيچي نفهميدم. در آن بازي آنقدر عصبي شده بودم که بين دو نيمه عضلات دوقلويم گرفته بود، حتي منصورخان ميخواست مرا تعويض کند، اما يک حسي به من ميگفت که بايد در زمين بمانم. بايد يک اتفاقي ميافتاد که افتاد.کار خودم را کردم.اما حيف که غش کردم. اگر در بازي ميماندم، شايد استقلال پيروز ميشد.اي کاش غش نميکردم! اي کاش! با آن گل که جواب خيليها را دادم، در زمين ميماندم و نميگذاشتم تا علي کريمي گل مساوي را بزند.
كتك خوردم،ترور شدم
کتک خوردم.ترور شدم اصلا.خيلي از پرسپوليسيها به من بد و بيراه گفتند، اما همه آنها را حلال ميکنم. مهدي هاشمينسب از پرسپوليس رفت، اما همه ميدانند که در قلب آنها قرار دارم، اما همه آنها بدانند که من يک استقلالي دوآتشه هستم که با استقلال از فوتبال حرفهاي خداحافظي کردم. حتي در تيمهايي که مقابل استقلال ايستادم، هيچ وقت از هواداران استقلال فحش نخوردم و تا زماني که به استقلال رفتم، هميشه مورد محبت هواداران استقلال بودم.
بهترين گل زندگيام
آخر اين سوال است؟معلوم است! بهترين گل زندگيام را به پرسپوليس زدهام؛ نه به خاطر اينکه تيم سابقم بود، بلکه حقم بود! باز هم اگر به آن روزها برگردم، به استقلال ميروم و استقلالي ميشوم تا خيليها را بسوزانم.
پرسپوليسي ها مادرو برادرم را به طرز وحشتناكي كتك زدند
اصلا در گلويم عقده شده بود. ميداني چرا در آن بازي سعي کردم به پرسپوليس گل بزنم؟ براي آنکه در بازار کرج، هواداران پرسپوليس بعد از رفتن من به استقلال مادرم را به بدترين وجه کتک زدند و همين مانده بود تا چاقويش بزنند و اگر مردم به دادش نميرسيدند، شايد مادرم را از دست ميدادم. همينطور برادرم را جلوي در خانهمان و در چند جاي ديگر کرج کتک زدند. من براي پرسپوليسيها چهار گل زده بودم و مزه آن گلها هنوز زير دندانشان است، اما من دندانهايشان را با آن گل مسواک زدم و بهتر بگوبم جرم گيري کردم تا مزهاش از بين برود.
راننده نيسان را زدم چون فحش داد
همين چند وقت پيش جايي رفته بودم که يک راننده وانت نيسان من را شناخت و چون پرسپوليسي بود، بدترين الفاظ را نثارم کرد؛ دعوا کرديم و من کتکش زدم. نامه دادگاهش درِ خانهمان آمد.اما اين منم که کم نميآورم.نظرات شما عزیزان: